امیرتیمور موسس سبک اصیل هنر معماری وحامی فرهنک ومدنیت آسیای وسطی قسمت 3
حسن پیمان حسن پیمان


 

تلخیص وترجمه؛تتبع ونگارش: از

حسن پیمان         

شورفراقومی

اگرتورکیم وتاجیک یاکه افغانیم

به حفظ خاک وناموس جان ستانیم

اگرباشد فراقومی شور اندیشه

ازاین خاک فردوس وجنان میسازیم

مارا کوهسار وبهاران یکی است

یک تن واحد و جان خراسانیم

بناز"پیمان" جوشد خلق، روزی به هر رنگ

با تبعیض وخودبینی :  وداع نمائیم...ا

فهرست مطالب

مشروعیت انتخابات در دورۀ امپراتوری امیر تیمور

تأ سیس شورای سراسری(قورولتای)برای انتخاب امیر تیمور  __

تغییر نام روستا ها وآثارتأریخی دربلخ به جرم موقعیت ان در_

تورکستان زمین توسط زمامداران قبایلی

تآید ازمشروعیت امارت امیر تیمور در"تزوک تیمور"(تیمورنامه)و_

مقایسۀ زمامداریهای دورۀ امیر تیمور باعصر حاضر  _

(دربعد داخلی)

ذهنیت عامه دربرابر مشروعیت زمامداری امیر تیمور...و_

مشروعیت انتخابات در دورۀ امیرتیمور:  و

شمارزیادی از موئرخین،قلم بدستان وپژوهندگان وبسا فرهنگیان داخلی وخارجی تا امروز حرف خود را بهم پیوست داده وازتأریخهای خود وازیکدیگر سلسلتأ نسل بالنسل نقل نموده وبی انکه  بالای جهات مثبت کار وکارنامه های خوب امیر تیمورنیز حد اقل تماس گرفته وغیر جانبدارانه حقائیق تأریخی را رقم نموده باشند؛بیشتر به بد گوئیها وقتل وکشتارها درجنگهای که بین سلاطین وامرا وشاهان دران وقت بوقوع پیوسته وانهم بطور یک جانبه همه را به تیمور منسوب نموده وتیمور را به نژاد مغول جعل سازی نموده اند وقسمیکه دیده میشود؛این همه تلاشها صرفأ جنبۀ نژادی وزبانی داشته ویا ازگفته های مخالفین اونقل قول نموده  به خور مردم داده امده اند؛ ازانرو که برعلیه تیموربه حد کافی تبلیغ گردیده است واین قلم دراینجا صرف به حقائیقی نهفته درتأریخها که کمتر تماس گرفته شده ویا بکلی ازاظهار وافشای ان طفره رفته واگنور شده است؛شمۀ از انها را اشاره مینماید. -درزمان امپراتوری امیر تیمور؛  (تورک برلاس)(1333 _1404م

ازعجائیبات تأریخ است که باورداشت دران دوره ها زمامداران در رسیدن به قدرت ازمشروعیت وازآرآی عامه که از ان حرفی  درمیان نبود؛برخوردار بوده باشند؛واما امیر تیمور واحفاد مدنیت پرور ان از این مشروعیت وارادۀ ازاد مردم خود به حد لازم برخورداربوده اند وازطریق شورا ها این راه ها را جستجو مینموده اند.زمانیکه امیر تیمور سمت امارت بلخ وخراسان بزرگ را صاحب میشود؛به ارادۀ مردم احترام میگذارد؛وبه خواسته های مردم میدان میدهد وحتا این حق را از فامیل وخانوادۀ خود اغاذ نموده به فرزندان خود قایل میگردد ودربین مردم میرود وبه انها جرئت میدهد تا ابراز نظرویا مخالفتی داشته باشند ارائه نمایند.بگونۀ مثال:نخست فرزندانش دراین باره با جرئت وازادانه پیش از ابراز نظر مردم مخالفت مینمایند  وبه این ترتیب مردم را به اعتراضات تشویق مینماید؛مثلأ نمایندۀ بدخشان گفت:"هرکس برادروار درسرزمین خود مستقلانه حکومت کند ؛فقط درمواقع حملۀ دشمن همه با هم متحد شوند..."(15).واما کاردانان آزموده وکارشناسان وسعت نگرتیمور قبل از انکه این پیشنهاد را مستقیمأ رد نمایند ویا فورأ عکس العمل وخشونت غیر عقلانی نشان بدهند؛پیرامون این پیشنهاد،ونا درستی ونا عاقبت اندیشانه وغیر عملی بودن انرا درفرایند سیاسی برای تحکیم"حاکمیت مرکزی"که خود مختاریها با وجود استقلالیتهای خود درهمه عرصه ها باید که تابعیت سیاسی حاکمیت مرکزی را نیز داشته باشند(مانند نظام فدرالی پارلمانی غیرمتمرکز-این قلم)به جوانب مثبت ومنفی نظام سیاسی وپیشنهاد مربوطه توضیحات داده وروشنی انداختند وبه قناعت ایشان پرداختند.وهمچنان این مطلب را نیز توضیح دادند که:"درهرصورت یک برادرارشد لازم است؛غیر ازاین باشد مغولان می ایند ومارا میکوبند..."(16).(همان)- وازجانب دیگرمطابق به قوانین چنگیز خانی که دران زمان حاکم بود؛باید یک فرمانروا ازخاندان مغولها نیز باید دراین امارت  شریک وسهم داده میشد؛تا توازن دولت داری ومشارکت عادلانه بین(تورک ومغول)پایدارمیماند وتأمین حقوق هردو ملت نیرومند براورده میشد.وازجانب دیگر نمیتوانست دریک امپراتوری چند فرمانروا انتخاب وتعین گردد؛با وجود انکه همه مناطق به تصرف امیر تیمور قرار داشت؛به اتفاق ارآ گفتند"یک مرد فرمانروا ازخاندان چنگیز خان انتخاب کنیم وتیمور را نائیب السلطنۀ خود قرار بدهیم..." اقای عبدالواحد سیدی درآثار خود(بازشناسی افغانستان)-دربخش-92 قسمت 5- ازقول(هرولد لمب-به اثر خود -تیمورلنگ درصص 74-79)دراین باره ادامه داده نقل نموده است که،چنین میخوانیم:"..دراین اثنا مرشدی که نامش" ابوالبرکات"بود برخاسته نظر مسلمانان را؛بیان کرد،وی گفت:مطابق قانون اسلام پیروزی مسلمانان ازشما کافران جائیز نمیباشد،وچنگیز خان مرد صحراگرد بود که با شمشیر وحمله مسلمانانرا تابع خود ساخت.ولی اکنون شمشیر تیمور کمتر ازشمشیر چنگیزخان نیست..."و البرکات به سخنان خود ادامه داده وبویژه به سپاهیان چنین خطاب نمود:"شما ای سپاهیان!همگی ازبیم امیر حسین گریختید وپنهان شدید وتا تیمور جلو نیامد وبا حسین نجنگید هیچ کدام ازسوراخها در نیامدید.تیمور برای مغلوب ساختن دشمن از شما کمک نخواست وحالا هم کمک نمیخواهد؛ من با شما به عنوان اینکه"تاتار "هستیدسخن میگویم ولی میدانم شما درعین حال مسلمان هم میباشید.من خود سید واولاد پیغمبر هستم با مشورت سائیر سادات وپیشوایان روحانی تیمور را خداوند ماوراوءالنهروتمام سرزمین توران میشناسم...."(همان)-واین بیانات آزاد درحالی داده میشود که همه روحانیون ،علماء،امرا وشاهان ومردم ازهمه مناطق مفتوحه دراین حوزۀ بزرگ انتخابات گرد هم حضور اورده بوده اند. که البته مساجد وتکایا وروحانیون وسادات ونماینده های مردم ان دران زمان یگانه مراجع مشروعیت بخش؛برای زمامداران ومراکز اجرای مهمترین تصامیم واوامر رسمی دولت مداریها شمرده میشده است وبنا برپیوندهای مردمی که داشته این مراجع بمثابۀ ممثل ومظهر ارادۀ مردم بجای پارالمان کاربرد عملی داشته است.اما بادریغ درافغانستان امروزی با( نهادینه سازی بنیاد گرائی افراطی اسلامی-سیاسی-نظامی-ایدولوژیکی-نژادی -زبانی وقومی وقبلوی درطی صد سال اخیر؛بویژه طی سه دهۀ اخیرهرگونه روشهای دموکراتیک سرکوب و پامال گردید) از انرواسلام ونها های مذهبی ان با هرگونه دموکراسی که حتا به نفع توده وتمدن وترقی هم بوده باشد با خشونت وتعصب بیش از حد افراطی  دربرابر ان  با قبول مزدوری انگریز وسائیر دشمنان اسلام وافغانستان مقاومت نموده امده اند.لازم به تذکراست که هرچند شاد روان "نورمحمد تره کی"با این درک از روحیۀ جامعه درمورد تطبیق پروگرامهای اصلاحات دموکراتیک ارضی به نفع دهاقین بعد از صدور فرمان شماره"8"شورای انقلابی دریکی  ازسخنان "خود مانی" غیررسمی خود گفت:"بروید ازطریق مساجد شعار"الله اکبر"را سرکنید؛با ملا ها وروحانیون ومردم یکجا با دهاقین؛ فیوئدالیسم را ضربه زنید.."واما این فرمان بدست گروه شتابزده وتند روهای باند حفیظالله امین وبرخی ملاحظات تخنیکی  که درخود فرمان نیز موجودبود  ودرفرصت مساعد روی ان بحث خواهد شد،افتید؛وباتبلیغات ذهرآگین دشمنان ضد تحول وترقی داخلی وارتجاع فعال وآگاه خارجی منطقه وجهان با یک سر وصدها زبان تخریب گردید که عملأ دیده امدیم.وهمین اکنون به وضاحت میبینیم که حتا هر حرکت مثبتی که به نفع افغانستان باشد ازطریق پاکستان وگماشته گان ان در داخل ونفوذ ان در دولت وگروه های افراطی ان به ان واحد تخریب ودرنطفه خنثا میگردد که این توطئه ها زمینه را برای اصلاحات مترقی به حد نامطلوبی تنگ نموده وبا عث تشدید عصبیتها وخشونتهای تاریک ترین اقشار خرافی-مذهبی گردیده؛بجای مفیدیت ودموکراتیزه سازی جامعه وتأمین عدالت ؛بطرف منفی رشد نموده وبسوی بنیادگرائی وافراطی لغزیده واین تضادها وخصومتها را علیه دموکراسی وازادی ترقی وعدالت اجتماعی برمبنای بسا فاکتها وعوامل دیگری که مستلزم بحث جداگانه است؛بیشترازپیش شدت بخشیده وهمه را درگروگان گرفت وبطور نگران کنندۀ مهاروسد نموده است!- وبه قرار بیانات همین منبع ؛امیر تیمورشخصیت عاقل وخردمند ومرد توانمندی بوده که برای ارامسازی شورشها وجلوگیری ازحملات وخشونتهای چنگیزیها و علیه دشمنان دیرینۀ اسلام تشخیص گردیده وباا عتماد کامل اورا به این سمت بزرگ پذیرفتنه اند که غیر از تیمور کسی دیگری را در همان مقطع حساس برتر وشائیسته نمیدیدند- اما قبل از همه تیمور؛افزون برمردم؛ دربین افسران وسربازان خود نیز بیشترمحبوبیت داشته است وهیچ کس خودرا برتر ازتیمور نمیپنداشته است که خودرا بجای تیمور قلمداد کند.این تشخیص وارزیابیهای دستجمعی انها درروند انتخابات ان به سمت زمامداری مقتدراو سرعت بخشیده وانتخاب تیمور را قطعی ساخته است.وسرانجام به "روز دیگرمطابق به رسم مغولها که ازچنگیز خان بمیراث مانده بوده است؛ریش سفیدان ازهمه جاجمع میشوند وبه حضورتیمور شرفیاب میگردند وبا تعظیم واحترام خاص از بازو های وی گرفته وبه عنوان فرمانروای خود بالای نمد سفید مینشانند که رسم مغولان چنان بوده است(نه رسم ورسوم تورکان)وبعدأ مغولان نیز به وی بعیت مینمایند.ووفاداری به تیمور را افتخار؛وخیانت به اورا ننگین وگناه بزرگ مید انسته اند.وازان بعد  او به  امیر تیمور  و به یک  مرد سلحشور مشهور میگردد  ..."  (17)  (همان)-و به  قرار اظهارات همین منبع  این گفته های " هرولد لمپ"  را بسا  منابع  دیگری  نیز  تأید نموده است.ازجمله: در"ظفرنامۀ شامی" درصفحۀ-57-ودرصفحات 12تا 16-و1026-1034"روضت الصفا"- ودرصفحات19 تا 144-  ودر صفحات 158 و649 تا700-جلد اول "ظفرنامۀ یزدی"ودرصفحۀ 1026 جلد دوم "روضت الصفا ودر تأریخ"حبیبالسیر فی اخبارافراد بشر"-جلد-3-صفحۀ419و-در صفحات 287تا306"منتخب التواریخ "معین-و هرولد لمب-  "تیمور لنگ" -پیشین -  در صفحات " 16، 80  و  85  و صص    262  تا  263-وغیره... و   بسا   منابع  و موءخذ   دیگر  را  نویسندۀ  کتاب  " با زشناسی   افغانستان"  اشاره  نموده   است که  از حقانیت  موضوع  مشروعیت  انتخابات  د ورۀ امیر تیموربیان میدارند که بهترین منابع درمورد امپراتوریهای تیمور شمرده شده است.ا

تأسیس شورای سراسری(قورولتای)برای انتخاب امیر تیمور

مطابق به قانون ویاسای چنگیزخان ؛بعد ازانکه زمامداری وحکمروائی چنگیزیها توسط امیر تیمور منهزم وانقراض میابد؛بجای حسین خان  سلطان بلخ که درجنگها کشته میشود کسی دیگری ازنسل "تورا"باید بجای او انتخاب گردد تا آرامش وثبات سیاسی-نظامی درجامعه حاکم گردد.اما این انتخاب ازطریق یک شورا یا(قورولتای)باید صورت میگرفت که دراین رابطه نیز ازقول منابع فوق الذکردرکتاب بازشناسی افغانستان دربخش-92-قسمت-5-ان چنین اورده شده است:"برای اینکه قورولتای(مجلس شورای سراسری)تشکیل میشد.وسران قبایل مختلف ازمرزهای هند تا صحرای ایستیپ بدان مجلس میشتافتند؛درمیان این پیشوایان مذهبی"زین الدین مرشد"هم با طیلسان سفید وعمامۀ بزرگ حضور داشت."خواجه بهاوءالدین"از زاد ومرشد نامی ماوراوءالنهرنیزبه انجا آمده بودند؛در مجلسی که سران سپاه وپیشوایان مذهبی حضورداشتند؛تیمور حاضر نبود؛اوباپسرش"جهانگیر"ازگوشه وکنارشهربازدید میکرد که این انتخاب دموکراتیک صورت گرفته است."-دموکراتیک بودن  این انتخابات ازطریق شورای سراسری دران است که ازطریق مردم ودور ازسلطه وحضور فزیکی تیمورکه ترس وبیم ایجادنگردد؛صورت میپذیرد.وتیمور ازحضور فزیکی خود درجلسه  لحظۀ ابا میورزد تا به مردم بیشترمیدان داده موقع بحث بیشتری را مساعد ساخته  وابراز نظرهای بیشتر را درامر انتخابات دخیل وسهیم میسازد واین پروسه را صریح وسریع میسازد تا به مردم بیشتر میدان داده وآزادی بیشتر دموکراسی وارادۀ اکثریت مردم را منعکس سازد وممثل ارادۀ مردم باشد وروند انتخابات ازمشروعیت بیشتربرخوردار کردیده تاباعث ثبات وبقای فرمانروائی اودرفرایند سیاسی بشکل دموکراتیک گردد.و ازقول همین منبع فوق الذکر" فتح بلخ توسط امیرتیموربروز چهار شنبه موئرخ 12رمضان771ه .ق.که دردستان امیری بنام "امیرحسین" شوهر زن تیمور قرار داشت؛انرا میتوان نقطۀ آغاذ سلطنت امیر تیمور برشمرد.قسمیکه در همان تأریخ ودرهمان روز همه امیران مستقیمآ به سلطنت او جمع شده وبا اوهمراه شدند واورا برتخت پادشاهی نشاندند که ؛بعد ازین رخداد؛تیمور روبه سوی سمرقند نهاد وان شهر را به پایتختی برگزید..."(18).ا

که تأسیس همچو شورا ها وقرولتای های میراثی نمادی از انتخابات مشروع زمامدارانی بوده است که در دورۀ امیر تیمور بیشترمشروعیت ورونق داده شده است.که بعدأبا تغییر نام "خراسان" به   "افغانستان" ازسال 1747م. به اینسو توسط ملتانیهای هند برتانوی به رهبری احمد خان ابدالی(درانی)همچو شورا ها به  نام"جرگه ها" نیز مبدل گردیده وتأسیس ان بجای ارادۀ سراسری مردمی صبغۀ(قومی!) را بخود گرفت که تا کنون مشروعیت زمامداران قبایلی را زیر سوال برده است.که همۀ تلاشها برای یک قوم سازی افغانستان با تغییر نام خراسان اگاهانه به اهداف غائی واستراتژیک زمامداران قبایلی مبدل گردید.که به مصداق این ادعا افزون بر قتل وغارتها،نسلکشیها وکوچهای اجباری واشغال سرزمینهای بومی واجدادی سائیر ملیتهای غیر"افاغنۀ"تحت استبداد؛ به تغییر نامهای تأریخی واثارونام روستاها نیز دست یازیدند که در اینجا ازجملۀ32 ولایت درکشور؛صرفأ ایالت باستانی بلخ را منباب مشت نمونۀ خروار مثال میزنیم:و

تغییرنام روستا ها وآثارتأریخی دربلخ به جرم موقعیت ان در تورکستان زمین توسط زمامداران قبایلی:ا

واقعیتهای نهایت تلخ درتأریخها دراینجا نهفته است که؛بعد ازسلاطین ،امرا وامپراتوران تورک،با هجوم زمامداران قبایلی ازکوه های سلیمان وجنوب افغانستان کنونی وبه حمایت مستقیم انگلیسها وبعدأ انتقال ملتانیهای هند برتانوی به رهبری احمد خان ملتانی ودود مان سدوزائیها ومحمد زائیها آل یحیا"مشهور به طائیفۀ سلطنتی"؛اکثریت مطلق آ ثار ونام روستا های قدیمی اصلی وسچه آبائی بومی ولایت بلخ کهن ازدوران امیر تیمور وشهزادگان فرهنگ دوست ومدنیت پرور وخرد گرای ان،بنابر سیطره جوئیهای قومی ونژادی وزبانی بخاطر یک قومسازی افغانستان علی الرغم سیستم زمامداریهای امپراتوری تورکها ومخالفت به ان؛بخصوص نامهای تأریخی روستا های قدیمی بلخ کهن به جرم انکه درمنطقۀ تورکستان زمین وملیتهای غیر پشتون موقعیت داشته است؛طبق یک پلان وبرنامۀ خاص قبیلوی بطور آگاهانه ورسمی ملغی قرار داده شد. که دراین رابطه درکتاب بازشناسی افغانستان که ازقول (غلام حضرت کوشان دراثر خویش تحت عنوان"   سرگذشت   ملت   مظلوم    افغانستان    درمسیر سدۀ بیست"سا ل 1392-ازصص182تا 186-اقباس  ازنشری"اندیشه"-شماره-6-1372)نقل گردیده که منحیث مثال ازچند نمونۀ ان دراینجا صرفأ نام میبریم:" درزمان نائیب الحکومتی وزیر محمد گلخان مهمند نامهای تأریخی اکثر قراء وقصبات درشمال کشور تغییر یافته وبجای ان نامهای پشتو بکار برده شد.که از ان جمله دربلخ: نام "چار باغ گلشن"به(شینکی)،و"قلع چه" به (اسپین کوت)،"دلبرجان یا دلبر جین" به(شلخی)نام"هزاره چقش" به(استولگی)،نام"ده دراز" به(غش)،نام"سمرقندیان"به(زرغون کوت"،نام "حصارک"به(اغز)، نام"چارسنگ" به(سلور تیگی)،نام "پلاس پوش" به(زوزان)،نام "چهل ستون"به(به (غندان)،نام"کدوخانه"به(باندگی)، نام قریۀ"بهاوءادین" پدر مولانا جلا لالدین محمد بلخی صاحب مثنوی به (شپوله)،نام"ایلمانی" به(وچه ونه)،نام"باغ وراغ" به(حاجی کوت)،نام "ماشی ونگاری" به(کاکا کوت)،نام"بنگاله"به(ورضی)،نام"اقتپه =به تپۀ سفید-این قلم" به(اسپنکی) تغییر یافت و..."-(19) ؛که دال بر سیطره جوئیهای فرهنگی-زبانی-قومی وقبیلوی وتسلط وحاکمیت یک نژاد آریائی بوده که پایۀ اصلی سیاست شوئنیستی وبرتر جوئیهای علنی زمامداران قبایلی را به نمائیش میگزارد.ا

تأید ازمشروعیت امارت امیر تیمور در"تزوک تیمور"(تیمورنامه):و

امیر تیمورضمن انکه یک فاتح شکست ناپذیرومتین بود؛ویک ابر مرد نظامی-سیاسی با تدبیر ویک تاکتیسن قوی ومرد دلیرونیرومند درنبردها ومبارزات خود بوده؛علی الرغم تبلیغات دشمنانش؛یک شخصیت فرهنگی ومدنیت پرور وفو ق العاده فرهنگ دوست نیز بوده است که تیمور نامه یا(تزوک تیمور) یکی ازمهمترین آثار ان بشمار میرود.که عین حوادث وواقعات رخ داده وجریانات شورا(قورولتای) به کتاب تیزوک تیمور که موئلف ان شخص امیر تیموراست؛نیز تأید وارقام گردیده است.وازقول همین منبع فوق الذکر؛امیر تیمور درکتاب تیمورنامۀ خود نیز چنین اورده است:" ملک خراسان مسخرگردید وامرای خراسان همه اطاعت من کردند وکنکاش دیگر من دیگر درممالک سیستان قندهار، وقسمتهای ازجغرافیای موجوده کردم...اینست که چون مملکت خراسان به تسخیر دراوردم ودر مورد بقیه کنکاش کردم...(20)- که به این ترتیب امیر تیمور میکوشیده است راه های مشروعیت را درهمان زمان ودر همان سطح رشد ازادی وسطح انکشاف فرهنگ ومدنیت وامکانات موجودۀ قرون وسطائی وتسلط همه جانبۀ مذهبب در عمق نهاد ها واهرامهای گونگون جامعه در همه عرصه ها درآسیای میانه و وممالک مفتوحۀ خود جستجو نماید.وروشهای ازادی وسهیم سازی ارادۀ بالفعل مردم را دربسا مسایل سیاسی وتصامیم اجتماعی به تجربه میگرفت که امروز به ان اصطلاح"ارزشهای دموکراتیک ونام دموکراسی"قائیل گردیده وتحت این عنوان زمامداران بخود مشروعیت میگیرند وانهم با صد ها جعل وفریب وتقلب وتجارت بالای رأی مردم.ا-وخوب روشن وشفاف میبینیم که درکشورما بویژه به حمایت بیش از40 کشور جهان تلاش دارند به زمامداران دست نشاندۀ خود درکابل با کاربرد ازاین روشها ورفتاری طراز لیبرالی ان مشروعیت ببخشند.که تاکنون با پیاده نمودن انواع دموکراسیها چه درگذشته وچه درحاضر؛هیچگونه دموگراسی ومشروعیت دادن به زمامداران صبغۀ عملی وصبغۀ ملی پیدا نکرده است که بویژه ازطریق پاکستان بوسیلۀ تاریک اندیش ترین نیروهای سیاه تیروریست تحت نام"جهاد!؟" مقاومت وروبرو گردیده وبا همه کش وفش ودغدغه ودبدبه وسازماندهی های گذاف وپرهزینه وبا تشکیلات وسیع وگسترده ان همه قلابی ودیما گوژیک بوده که مشروعیت زمامداران انرا نیز مستقیمأ در همه عرصه ها زیر سوال برده است که بدست یک حلقۀ تمامیت خاه متعصب وغارتگر مخرب (شارلتان)رهبری گردیده وهست وبود روی زمین وزیرزمین متعلق به ملت به غارت وبه چپاول رفت وغرقه درفساد گردیده اقتصاد ناتوان کشورکاملأ تخریب و(سبوتاژ؟!) گردید .والبته قابل یاد اوریست که؛  به جز از دوران  حکومت شاد روان ببرک کارمل که؛همه نهاد های مدنی،حقوقی ونهاد های مردمی ودموکراتیک ایجاد و فعال گردیدند:جبهۀ ملی پدروطن تأسیس یافت همه گروه ها سازمانها واتحادیه ی اجتماعی واحزاب سیاسی؛اتحادیه های صنفی وکوپراتیفهای دهقانی وصندوقهای تعاونی واتحادیه ای کارگران؛ هنرمندان،ژورنالیستان ؛ شعرا ونویسندگان وکلیه اصناف اقشار وطبقات مختلف اجتماعی مقام وموقعیت وجایگاه خودرا در ترکیب جامعۀ خود دریافتند ومتحدأ به گرد جبهۀ ملی پدروطن جمع شده وهمه بر شکل انتخابی  پایه گزاری گردیده بودند که با همه نواقص وکوتاهیهای ان ؛آغاذی بود برای نهادینه سازی دموکراسی مردمی که در هیچ دورۀ تأریخی درافغانستان سراغ نمیگردد وقابل مقایسه نیست.واین همه یگانه تلاشهای  صادقانه ووطنپرستانه برای دموکراتیزه سازی ونجات جامعه ازچنگال فقر وبد بختی وعقبمانیهای قرون وسطائی ورهائی ازذهنیت کور وبستۀ قبیلوی وقبیله سالاری ازستم واستثمار واستبداد "ملی واجتماعی"  ان در دورنما بوده است؛ که به نسل بعدی اساس گذاشته شده بود  که با سیاه ترین نیروهای واپسگرای ارتجاع داخلی منطقه وبین المللی مواجه گردید که همه تخریب وازبین برده شد.ا- وحتا رفتار های قبیله سالاری وروشهای ضد ملی وضد دموکراتیک وفاسد-فاشیستی زمامداران قبایلی نمیتوان با ان روشهای دموکراتیک بگونۀ طبعی مردمی ابتکاری وسهل وعاری از تبعیض وتعصبات زبانی ونژادی بی آلائیشانه دوران امپراتوری امیر تیمورواحفاد ان را با شاهان وزمامداران کینه توز ومزدوراجنبی بعدی مقایسه نمود؟! زیرا انچه که این زمامداران درطول مدت حکمروائی خود انجام داده اند ؛نه خود شان خیردیده اند ونه قوم شان ونه هم مردم افغانستان بل،دشمنان افغانستان بهره برده وبالای خون مردم ما تجارت کرده اند و نصیب مردم ما دراین معرکه ومیدان دراین تأریخ صرف"قربانی!!! "بوده است وبس.ا-که بگونۀ مثال: میبینیم که مقایستأ احمد خان ملتانی را از هند برتانوی ویا از پاکستان امروزی چگونه انتقال دادند وبا نصب یک خوشۀ کندم برکلاه وعمامه اش توسط یک ملا وروحانی   قندهاری بنام(صابرشاه )به حضور چند نفر به شمار انگشت تحت نام"جرگه" که شکل قومی داشت برتخت سلطنت خراسان تکیه دادند که بعد از ان تأریخ(1747م) همه چیز وهمه دست اوردها وروشهای دموکراتیک گونۀ دوران امپراتوریهای تورکان درخراسان ازریشه وبنیاد تغییر داده شد.!-وباید است که این واقعیتهای عینی وحقائیق تکذیب ناپذیر تأریخی وکارنامه های زمامداران تورک؛اسباب عصبانیت وحسادت  گروهی ازدشمنان نژادی وزبانی وفرهنگی انان ومخالفین امپراتوری امیر تیمور وملیت شریف وبا فرهنگ تورک قرار میگرفت وقرار بگیرد!-وهیچ جای شگفت وتعجب هم نیست ؛زیرا:درهر ممالک مفتوحه که خلق تورک در اقلیت مانده اند؛کماکان این تعصب وحسادتها توأم با برتر جوئیهای زبانی ونژادی؛عمق پالیسی ونیات درونی زمامداران اقوام حاکم را باید تشکیل بدهد.!که همیشه با زبان ونژاد وفرهنگ  ومذهب ستیزیها وبا اشغال سرزمینهای آبائی وتجاوزات گوناگون وتصفیه های قومی وکوچهای اجباری؛قتل وغارت ونسلکشیها وتا سرحد محو نابودی فزیکی انها بکلی وبویژه بمقابل خلق شریف ومحنتکش وبااستعداد خلق هزاره این بخش قابل ملاحظۀ جامعۀ(تورک) نیز همراه بوده است.!!.ا

مقایسۀ زمامداریها:-ر

کتاب"بازشناسی افغانستان"باوجود انکه به حدکافی ازبدیهای امیرتیمور ازقول موئرخین ومخالفین اوبیان میکند واورا خشن وبیرحم وظالم معرفی مینماید که درجنگها ونبردها تحمیل گردیده است.اما به داوری نیز مینشیند وبا صراحت کامل این واقعیتهای افتابی را پنهان کرده نمیتواند وفرهنگ دوستی ومدنیت پروری ومشروعیت امارت امیر تیموررا چنین شفاف میسازد:و

یک: دربعد داخلی:- ر

الف:-...:"...پس از دورۀ امیر تیمورکه پایه ها واساس دولت او دربلخ استوار گردید،اصل شائستگی وقدرت؛ملاک اعتبار برای برگزیدگی رهبر بوده است که نمایانگر فرهنگ اصیل"باختر" و"خراسان بزرگ"میباشد...ونشستن تیموررا همین طور بیان داشته اند که یک شکل پیشرفته ازیک تمدن کهن را که توسط خبرگان ویا روحانیون وسران سپاه(اهل حل وعقد) که در اسلام ریشه های دیرینه دارد برگزیده میشود(تقریبأ این فرهنگ تا به زمان به تخت نشستن احمدشاه درانی درقندهار که از ملتان آمده توسط صابرشاه ملا ی قندهار به تخت سلطنت خراسان تکیه کرد ادامه داشت که بعدأ درزمان پسران "تیمورشاه"واز ان به بعد با پا درمیانی ونفوذ جابرۀ امپراتوری بریتانیا که تازه درهند برای تحکیم قدرت قدم گذارده بودند؛ این اصل شریف را تا امروز ازبین بردند وکشور افغانستان واکثر کشورهای مشرق زمین ازاین قاعده مستثنا گردید...."(21)-و این حقانیتهای نهفتۀ تأریخ است که امروزناگذیر بیان میگردد وتأریخ نسبت به هرکس بیرحمترونسبت به هرمیدیا وهرمرجع دیگر؛تیزبین تروعادلتر وصادقتر داوری مینماید وهرگز نمیتواند حقایق وواقعات عینی را به هراندازه هم کج قلمان تلاش نمایند بسوی جعل وتقلب انحراف وگمراه سازند؛بمانند افتابی خواهدبود که میخواهند انرا با دوانگشت پنهان نمایند که سرانجام افشأ شدنی است.ا-

ب:ذهنیت عامه دربرابر مشروعیت امیر تیمور:-وضع اشفته ودرهم وبرهم امیرنشینها  وحیات رقبار وپاشان مردم که تحکیم حاکمیت مرکزی سراسری را دردستور روز قرار داده  بود وامیر تیمور که موئسس اصلی ونخستین امپراتوری بود حاکمیت مرکزی را درخراسان پایه گذاری کرد؛ذهنیت عامه را بطرف خود جلب نمود وپشتیبان وسیع پیداکرد.ودراین موارد موئلف مذکور چنین ادامه میدهد:"... اگر تیمور پیشنهاد انها را نمیپذیرفت نا چار باید شورای دیگری تشکیل بدهند وشخص دیگری را انتخاب نمایند..."زین الدین مرشد" روی در روی تیمور ایستاد وگفت: ارادۀ خداوند است که توفاتح شوی، تونیرومند میشوی واسلام بدستان تو قوت میگیرد..."ت:- حملات تیمور را دران زمان همین منبع با دلائیل عقلانی چنین موئجه میداند:" ...تیمور حمله به دشمن را بهترین وسیله دفاع میدانست واو میدانست که مدافع مانند مغول مهاجم خطرناک ونیرومند نیست...مغولانیکه حدود 150 سال به بشریت قرون وسطائی شربت تلخ کامی چشاندند؛اکنون خودشان ازدست تیمور تلخ کام شدند. قبائیل مغول روستا ها را رها کردند وبه طرف تنگه های شمالی رفتند ومتوجه استحکامات قلعه های المالیق شدند..."(22)-.ا-واین پاسخهای مدلل علمی وتحلیلهای واقعی بیان کنندۀ ان شرائیط مسلط تأریخی گذشته ومقایسه وداوری با عصرپیشرفته وپردبدبه وپر دغدغه وپرمدعای امروزی؛علی الرغم تبلیغات وتخریبات عناد آمیز گروه مخالف ودشمنان زبانی ونژادی امیر تیمور وجامعۀ با فرهنگ ومدنیت پرور تورک است که دراینجا رقم میگردد واثبات کنندۀ ای حقایقی است که امیر تیمورچگونه بمقابل حملات چنگیز سپرمیگردد وغیر از تیمور کسی دیگری جلو حملات چنگیز را گرفته نمیتواندکه؛ تا قاطع تر وکوبنده تر اثر کند وانچه را که درتبلیغات ونوشتارخود غلو مینمایند تا بتواند انها را نیز به داوریهای غیر جانبدارانه تررهنمائی نماید..ا

ث:- به این واقعیت نیز باید پی برد که؛ "تعصبات" نیزبه اثر رقابتهای شدید وناسالم بسوی"شوئنیسم" وسرانجام به "فاشسم منجر میگردد. هرگاه "رقابت" درهم عرصه هامثبت وسالم باشد وتناسب منطقی بین پولهای مثبت ومنفی این رقابتها درجهت سوق ان بسوی موئثریت،بسوی تحول ودگرگونیها،ترقی وانکشاف سیر نماید مطلوب وکمال آرزو بوده  واین تناسب هرگاه بدرستی حفظ گردد؛آرزوها به بار مینشیند وثمر میکند. واما این رقابتها نا سالم وخشونت آمیز باشند؛بسوی غیر عقلانی وغیر مدنی بلغزند وتناسب منطقی وعلمی بین قطبهای مثبت ومنفی ان درست حفظ شده نتواند؛به بیراهه رفته؛نقصانها وزیانهای جبران ناپذیریرا نیز درپی خواهد داشت.بگونۀ مثال: بویژه تندرویها وخشونتها درعرصه های گوناگون( نظامی-سیاسی ودرنهادینه و پیاده سازی باورها وعقاید؛دررفتارها وروشهای سنتی-مذهبی-قبیلوی-نژادی وزبانی) وغیره نسبت به حریف ورقیب خود درمیدانهای نبرد ومبارزات گوناگون درعرصه های مختلف رقابت؛ناگزیر میسازد حریفان ورقیبان را نسبت به یکدیگر بسوی افراطگرائی واغراق وغلوسازیها وبه خشونت وبه تند رویهای نا خود اگاه بکشاند. وبویژه درجامعۀ قبیلوی-سنتی که خشونت وتعصب زیربنای اصلی فر هنگ بسته وذهنیت کور وجامد آنرا میسازد؛عقب ماندن دراین رقابتها ی ناسالم نسبت به رقیب خود را ننگ ونشانۀ ضعف وسازش؛ناتوانی وشکست وانزوا وحتا اضمحلال ونابودی خود میداند.بویژه که ازطرف خرافات مسلط جامعۀ قبیلوی با دین ومذهب جامد وتحجر ان بطور همیشه و پیوسته این رقابتهای خشن درحمایت همدیگر قرار میگیرند که بکلی ازعقلانیت خارج گردیده و سرانجام به یک وحشت وبربریت غیر قابل کنترول مبدل میگردد.که ما  نمونه های برجستۀ انرا درمبارزات"راست وچپ افراطی"!؟" طی چندین دهه است که به وضاحت دیده امدیم که؛امروز بخصوص ازخطرناکترین افراطگرائیهای غیر قابل کنترول ومهار طراز فاشیستی-مافیائی تحت عناوین مختلف"جهاد مقدس؟!" ویا "اسلام درخطر است؟!" وبخاطر"حمایت ازاسلام شریعتی!؟" خشک وجامد که دیروز تحت نام"کفر والحاد وخطر کمونیسم؟!" به چهره ها وبه بازیهای شیطانی بدستور دشمنان شیطانی خارجی  واربا بان  خود؛عین روشهایست که حتا اززمان امیر امان الله شاه مشروطه خواه که یک مسلمان واقعی تر از این مسلمانان ده آتشۀ کذائی ساخت انگریزی امروزی وتیکه داران اسلام وجنت بود؛توسط همین ملا ها مولویها واخوندها ودیوانه های زنجیری ومزدور انگریزی دیو بندی پاکستانی که با عین نامهای "کافر ملحد وکمونیست؟!"  ان شاه ترقیخواه ووطن پرست اصیل را از وطن خود فرار دادند که امروز  اندیشۀ تاریک ومتحجر انها نیرومندترین زیربنای فرهنگ جامد وکور وذهنیت بستۀ جامعۀ قبیلوی را تشکیل میدهند  که همه راه های تحول ودگرگونی را بروی جامعه مسدود نموده است.ا  که نمادی از افراطی ترین راست وتاریک اندیشترین نیروی سیاه عقبگرای ارتجاعی در جامعه که امروز عین روشها دررقابت بین تنظیمهای دست پروردۀ انگلیس وغرب ومتحدین خائین ومرتجع ان که این تنظیمها درعین زمانی که باهم؛هم باور وهم عقیده وهم ایدوئلوژی نیز هستند وخشونت وافراطگرائی دررقابت بین هم را به چنان اوج رشد وتکامل ان رسانیده اند که سرانجام از ان(تیروریسم انتحاری) این پیشرفته ترین سلاح غیر عقلانی جامعۀ قبیلوی-مذهبی-سنتی-خرافی در عصر اتم تبلور گردید که؛کنترول ومهار نمودن ان از قدرت بشر خارج گردیده است.ا بگونۀ مثال ؛هرگاه شبکۀ تیروریستی بین امللی-ای-اس-ای- پاکستان بخواهد میتواند مانند سائیر رهبران ورجولان سیاسی  را که تاهنوز ازبین برده است ؛هرکسی را حتا برادر ویا فرزند زرداری رئیس جمهور پاکستان یا همتای ان  آقای کرزی هم باشد به پول بخرد وبا یک حملۀ عادی انتحاری به حساب شان برسد ویا هرشخصیتی را که خواسته باشد  ودرهدف ان باشد به اسانی میتواند نابودش کند. ویا با ترورهای انتحاری میتواند به شیوه های نوین ان به کودتا ها دست یازد زیرا که کودتا بازی درنزد -ای-اس-ای- ونظامیان پاکستانی بسیار عادی بوده وتمامی رژیمهای ان ازراه کودتا ها ی ضد منافع خلق پاکستان پایه گذاری شده است؟!که برتأید این ادعا بوضاحت میبینیم که پاکستان تیروریسم را چنان مسط ساخته است که امروز افغانستان را درباطلاق بحران عظیم ومزمن فروبرده است که نتنها ملت ان پیوسته و بلا توقف قربانی میدهد وبه گروگان گرفته شده است،بل بیش از40 کشور نیرومند جهان وناتو نیزطی دوازده سال است به عمق این بحران به منجنق خطرناکی گرفتارمانده وراه نجات را دشوار نموده است.وهمه فضا وجو سیاسی-نظامی درکشور ومنطقه وجهان را مطلقأ تحت تحدید تیروریسم وافراطگرائی قرار داده است. وهر نوع راه صلح وطرح مذاکره را نیز مسدود وبه شکست مواجه ساخته است.که حتا با دوران جنگ سرد قابل مقایسه نیست!- پس چگونه میتوان حملات ویا هجوم تیموری را علیه دشمنان سرکش وگردن کش اوکه انها نیز اگر میتوانستد وتوانائی مقابله وپیروزی را با تیموراگر میداشتند؛بد تر وبیرحم تر وقصی القلب تر وچندین برابر نسبت به تیمور عمل میکردند؛کله منارها میساختند،کوره های ادمسوزی داشتند.و بسیار دور نی بل نزدیکتر در دورۀ طالبان قبرهای دستجمعی ونساکشیها وجنوساید های غیر انسانی وغیر عقلانی که رنگ سرخ خونهای ریخته شدۀ پاک هنوز از در ودیوار مزارشریف،قندز وجوزجان وافشار وشهرکابل در کشور وامروز هم درکویتۀ وبلوپستان پاکستان وغیره خشک نشده؛ خون برسرخون همچنان جاریست وفوران مینماید؛اه وضجه ونالۀ خلق گروگان مانده(هزاره وشیعه)را به جرم مذهبی ونژادی ان قتل عام مینمایند وحتا در جهان کس نمیشنود!- پس چگونه میتوان ان جنگها وکشتارهای که انهم بین امپراتوریهای دوران قرون اوسطائی که همان طور معمول بوده است انرا با عصر وتمدن پیشرفت پرمدعای امروزی مقایسه ومحاکمه کرد وعقده کشائی نمود که حتا چندین برابربد تر ازشرائیط عقب ماندۀ دیروزی است.!؟- واین درحالیست که؛تیروریستان وکله منار سازان،نسلکشان وقتل وغارت گران و گورهای دستجمعی انها که بویژه که طی سه دهۀ اخیر درافغانستان ازطریق پاکستان وحامیان بین المللی ان واعراب مرتجع وفحاش وهابی وسائیر مرتجعین وآخوندهای منطقه براه انداخته شده است که خلقهای مسلمان خود"افغان"را برعلیه"افغان خود"به سلاح مدهش وغیر قابل کنترول"انتحاری!"مبدل نموده اند که ظاهرأ نیرومند ترین ابر قدرتهای جهان نمیتوانند به پاکستان بگویند که"بالای چشمت ابروست!"روز بروز با همه ابعاد ان گسترده تر میگردد وهمه روزه از کنترول ومهارسازی خارج میگردد.پس امیرتیموررا چگونه در دوران وحشت وبربریت قرون اوسطائی تأریخ دران زمانه ها که اصول وقاعدۀ جنگها بین سلاطین وشاهان وامرا به همین منوال معمول ورواج بوده است ملامت کرد ویا محاکمه نمود!؟-اگر دراین موارد داوریها عادلانه باشد؛شاید زمامداران گذشته بامقایسه با زمامداران پردغدغه وپرطنطنۀ دست نشانده با به اصطلاح با دموکراسیهای قلابی ونهاد های حقوق بشری پرمدعا وغیره ی خود وبا حرفهای کلان انها در این اخرین مدارج رشد فرهنک ومدنیت برائت خواهند گرفت!!!و

 



April 5th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل تاریخی